تحولات لبنان و فلسطین

قدس آنلاین/ رقیه فاطمه امیراحمدی: معاویه بر خلاف صلحنامه‌ای که با امام حسن(‌علیه‌السلام) بسته بود که برای خود جانشینی تعیین نکند، خلف وعده کرد و خلافت را به فرزندش یزید واگذار کرد. یزید در مدت خلافت سه ساله خود جنایات بزرگی از جمله شهادت امام حسین(علیه‌السلام)، واقعه حره و به آتش کشیدن خانه خدا را مرتکب شد.

جریان داعش به اموی ها برمی‌گردد

امروز یزید و تفکر یزیدی در لباس وهابیت و داعش خود را نمایان ساخته است و داعش با پیروی از او مسلمانان بسیاری را به خاک و خون می‌کشد.حال باید دید بین این دو گروه که در زمان‎های متفاوتی بوده‎اند، به لحاظ اندیشه‎ای چه شباهت‎هایی وجود دارد؛ چرا که به طور قطع میان تکفیری‎های دیروز و تکفیری‎های امروز عناصر مشترک بسیاری وجود دارد، اما واقعاً این ماجرا از کجا شروع شد و راهکار نرسیدن به این تفکر در جامعه مسلمانان چیست؟ از این رو با آیت الله محسن حیدری، محقق و پژوهشگر حوزه اندیشه درباره داعش و تفکر آن‌ها گفت‎وگویی انجام شد که در ادامه می‎آید.

 در ابتدا بفرمایید ریشه‎های فکری داعش و داعشیان به چه منبعی برمی‎گردد و چرا چنین گروه‎هایی در جامعه اسلامی متولد می‎شوند؟
داعش، وهابیت و گروه‎هایی از این دست اصطلاح‎هایی است که امروز برای نشان دادن جریان‎های انحرافی مختلف در جامعه اسلامی از آن‌ها نام برده می‎شود اما سر منشأ و مبنای فکری تمام آن‌ها یکی است و آن تفکر «سلفی‎گری» است.
سلفی‎گری نحله روش فکری است که به تاریخ گذشته و به صدر اسلام بازمی‎گردد. ریشه این تفکر دارای چند مرجع است؛ نخست «خارجی‎گری» تکفیری که امروز در امت اسلامی توسط داعش و امثال آن‌ها به وجود آمده است از این نحله یعنی خوارج گرفته شده است. دومین موضوعی که منشأ این نوع تفکر است «اموی‎گری» است. جریان سوم «اهل حدیث» هستند کسانی که ظاهرنگر و اهل ظاهر در امر دین بوده‎اند و خود را منسوب به احمد بن حنبل و ابن مبارک می‎دانند.
یکی از مراجع فکری داعش و گروه‎هایی نظیر آن‌ها اموی‎گری بود روش فکری که بنی امیه در دنیای اسلام ابداع کرد و این تفکر در مقابل اندیشه اهل بیت(علیهم‎السلام) است.
از صدر اسلام تقابلی جدی بین متولیان اسلام ناب محمدی که ائمه اطهار (علیهم‎السلام) بودند و بنی امیه که دشمنان سر سخت اسلام محسوب می‎شوند وجود داشت. کسانی که بعد از فتح مکه به ظاهر اسلام آوردند و بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی‎الله علیه و آله و سلم) به درون خلافت اسلامی نفوذ کردند و مدعی خلافت شدند.
از آنجایی که ریشه‎های فکری آن‌ها بر مبنای دشمنی با اسلام و پیامبر(صلی‎الله علیه و آله و سلم) و نیز اهل بیت(علیهم‎السلام) بود، نمی‎توانستند در جامعه اسلامی به طور صریح و علنی با اصل اسلام مخالفت کنند و برای اینکه به صورتی غیرعلنی به این امر دست پیدا کنند، بدعت‎هایی را در دین پدید آوردند و بسیاری از مسلمانان بدون آگاهی از حقیقت این بدعت‎ها تصور می‎کردند مسایل مطرح شده از سوی بنی امیه همان سنت‏‎های پیامبر اسلام(صلی‎الله علیه و آله و سلم) است لذا از آن پیروی می‎کردند در حالی که آن‌ها بسیار دور از مؤلفه‎های اسلام واقعی بود.
این گروه در مقابل ائمه معصومین (علیهم‎السلام) موضع‎گیری می‎کردند. به طور نمونه در قرن چهارم هجری یکی از حامیان این تفکر شخصی به نام ابو محمد حسن بن علی بن خلف بربهاری، به این دلیل که فردی معاویه و یزید بن معاویه را بالای منبر لعن کرده بود بغداد را به آتش کشید و یا هنگامی که زن نوحه‎گری را دیدند که برای امام حسین (علیه‎السلام) نوحه‎گری می‎کند او را اعدام کردند. این گروه جزو دستگاه حکومت نبودند و جریان مستقلی بودند که از ضعف حکومت بنی عباس استفاده کرده و فضا را به نفع سلفی‎گری آلوده می‎کردند؛ البته در ادامه وقتی خلفای عباسی دیدند فضای جامعه را با انجام چنین کارهایی بسیار ملتهب کرده‎اند، به قلع و قمع آن‌ها پرداختند.
نمونه‎ای دیگر از همین خط فکری و حمایت از سلفی‎گری بنی امیه، بخصوص درباره یزید، کاری است که احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه حرانی معروف به ابن تیمیه انجام داد. ابن تیمیه با وجود اینکه در منهاج السنه النبویه و بسیاری دیگر از آثار خود بغض و کینه‎اش را نسبت به امیرالمومنین و امامان(علیهم‎السلام) بارها اعلام کرده بود، اما نسبت به معاویه و یزید حب داشت و درباره فضایل آن‌ها از دید خود کتاب‎هایی به نگارش در آورد.
نمونه سوم از سلفی‎گری باید به وهابیت حاکم بر عربستان اشاره کرد. آن‌ها در کتاب‎های درسی فرزندان‎ خود به طور رسمی معاویه و یزید بن معاویه را به عنوان خلیفه مسلمین و امیرالمومنین معرفی می‌کنند و در همین راستا کتابی به نام «امیرالمومنین یزید بن معاویه» به نگارش در آورده‎اند که به عنوان کتاب درسی در آموزش و پرورش آن‌ها تدریس می‌شود. بدین ترتیب فرزندان وهابیون با حب و عشق به یزید و با بغض و عداوت نسبت به اهل بیت(علیهم‎السلام) تربیت شده و رشد پیدا می‌کنند.
در یکی از سفرهای زیارتی به مدینه در کتابفروشی کتابی نظرم را جلب کرد که به وسیله وهابی‎های معاصر نوشته شده بود با عنوان «امیرالمومنین یزید بن معاویه الخلیفه مفترا علیه» یعنی امیرالمومنین یزید بن معاویه خلیفه‎ای است که به او افترا و تهمت زده شد. خلاصه این کتاب این است که نویسنده می‌گوید تعجب می‎کنم از این مسأله که برخی از مردم یزید را لعن می‌کنند در حالی که بزرگ‎ترین خدمت‎ها را به اسلام داشت و سه مورد از خدمات بزرگ او از نگاه نویسنده قتل حسین بن علی، منهدم کردن کعبه و حمله به مدینه و کشتار مسلمانان (واقعه‎ای که یک سال بعد از شهادت امام حسین علیه‎السلام اتفاق افتاد به نام حره) می‌باشد.
این سه جنایت بزرگ را وهابیت به عنوان خدمات بزرگ یزید بن معاویه لعنهم‎الله به اسلام معرفی می‌کند، بنابراین سلفی‎گری دارای چنین پیشینه فکری و سابقه اعتقادی نسبت به بنی امیه است.
حال طبیعی است داعش به عنوان شاخه‎ای از این جزم اندیشان، اعتقاد سر سختی به معاویه و فرزند خلف او یزید و همچنین کل خلفای بنی‌امیه داشته باشد و منادی اخلاق آن‌ها در عصر حاضر باشند. آن‌ها در برخوردهای خود قساوتی نشان می‎دهند که یادآور اعمال امویان در کشتار افراد و خوردن جگر و دیگر قساوت‎هایی است که آنها در دوره‎ای مرتکب شدند.
این گروه منحرف حتی در جنگ‎هایی که در عراق و سوریه به راه انداخته‎اند اسامی گروه‎های خود را به نمادهای بنی امیه نام‎گذاری کرده‎اند. به طور مثال گردان شمر بن ذی الجوشن، حرمله یا لشگر معاویه بن ابی‎سفیان و غیره.بنابراین اسامی دسته‎های نظامی آن‌ها حاکی از خط فکری‎شان است و این امر چیزی جز عمق اعتقادات آن‌ها به بنی امیه نیست.

 تمام این گروه‎ها بظاهر مسلمان هستند، راهکار چیست برای اینکه جامعه اسلامی به این تفکر نرسد؟
روشنگری؛ زیرا بسیاری از کسانی که به این نحله‎های فکری می‎پیوندند ناآگاه و جاهل هستند و نسبت به حقایق اسلام شناخت درستی ندارند. این افراد نیاز به آگاهی و تربیت درست دارند و برای بصیرت‎بخشی کسانی که قابلیت و توانایی این امر را دارند باید وارد میدان کارزار اندیشه‎ای شوند و مکتب اهل بیت(علیهم‎السلام) را آن گونه که خداوند تبارک و تعالی و نیز پیامبر اسلام(صلی‎الله و علیه و آله و سلم) معرفی کرده است به جهانیان بشناسانند. و خطرات جریان‎های انحرافی و آثار مخربی که برای جامعه اسلامی دارد را به روشنی بیان کنند. البته کسانی که در مذهب خود تعصب دارند و در تفکر سلفی‎گری پیشرفت کرده اند گوش‎شان به استدلال‎ها بدهکار نیست و بسیار دشوار است که آن‌ها را از راهشان برگرداند، اما این روشنگری حداقل می‎تواند برای افرادی که هنوز در دام سلفی‎گری نیفتاده‎اند، اما زمینه آن را دارند به عنوان پیشگیری مفید واقع شود.
همچنین روشنگری و کارهای فرهنگی به جای خود لازم است، اما امور دیگری نظیر رایزنی‎های سیاسی و حتی کارهای نظامی نیز ضروری است تا بتوان بین کشورها و ملت‎های اسلامی وحدت ایجاد کرد و مانع به نتیجه رسیدن اهداف کسانی که اساس اسلام را هدف قرار داده‎اند، شد، زیرا صهیونیست بین‎الملل و آمریکا از چنین فضایی استفاده می‌کنند و برای اینکه چهره اسلام را کریه نشان دهند، از جریان‎های سلفی و اموی مسلک حمایت می‌کنند تا آنان را نماینده اسلام معرفی کنند و برای مبارزه با این تفکر و هجمه‎هایی که آنان به اسلام وارد می‎کنند، کارهای نظامی نیز لازم است تا جلوی گروه‎هایی مثل داعش و امثال آن‌ها که به کشتار افراد بی‏گناه و انحراف افکار مشغول هستند، گرفته شود.

 سخن آخر؟
این جریان علاوه بر گرایش بر تفکر خوارج و بنی امیه، وابستگی زیادی به جریان صهیونیست دارند. بدین ترتیب هم           آل سعود که مرکز وهابیت است گرایش به صهیونیست داشت، به طوری که عبدالعزیز بن عبدالرحمان پدر ملک سلمان و ملک عبدالله و ملک فهد با اشغال فلسطین توسط یهودیان صهیونیست فتوا صادر کرد که سرزمین فلسطین را به مردم بیچاره یهودی بخشیدیم.آن‌ها از ابتدا رابطه پنهانی داشتند و امروز این ارتباط علنی شده است. وهابیت به طور عموم و از جمله داعش و جبهه النصره فوق‎العاده به صهیونیست وابستگی دارند و یکی از نشانه‎های وابستگی آن‌ها این است که جامعه اسلامی را بهم زده‎اند و حتی داعش در غزه علیه حماس و مبارزان فلسطینی انفجارهایی انجام می‎دهد اما اسراییل خط قرمز آن‌هاست و نسبت به آن‌ها کوچک‌ترین ضربه و آسیبی نمی‎رسانند و فراتر از این اسراییل در حال پشتیبانی از این جریان سلفی‎گری است و برای آن‌ها بیمارستان می‎سازد، بنابراین تنها گروهی که از این جریان تروریستی سود برده اسراییل است. از این رو جامعه اسلامی باید هوشیارتر باشد و با اتحاد مانع تحقق اهداف آن‌ها شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.